لطفاً يک بار شجاعانه و با تامل اين دو سوال را از خودتان بپرسيد!
من که مي گويم از خودتان بپرسيد و تامل کنيد، اما اگر به هر دليلي نمي خواهيد يا وقت فکر کردن در موردش را نداريد پس به ادامه اين مقاله توجه کنيد.
برخلاف تصور خيلي از ماها، خوشحالي و خوشبختي يک انسان در گرو تحقق آرزوها و خواسته هايش نيست. پول، ثروت، شهرت، شغل عالي، امکانات عالي و … ما را راضي مي کنند در واقع کننده هستند و باعث رضايت خاطر ما مي شوند نه باعث خوشحالي و خوشبختي واقعي.
رضايت خاطر نوعي اطمينان خاطر، خرسندي و رضايت فکري و ذهني است که در نتيجه کامل شدن يا به ثمر رسيدن هدفي که براي خودمان مشخص کرده بوديم به دست مياد. مثال مي زنم:
در واقع يعني وقتي کاري را به خوبي و تمام و کمال انجام داديم و به پايان رسانديم احساس رضايت خاطر ميکنيم چون کاري را با موفقيت به پايان رسانديم.
اما خوشبختي واقعي نه هرگز به واسطه موفقيتهايمان احساس مي شود و نه کسي وظيفه دارد آن را به ما بدهد و در واقع يک مهارت است مهارتي که همه مي توانيم کسب کنيم. کافيست آن چنان که گرفتار و سرگرم زندگي هستيم، لحظه اي به خود توقف بزنيم و با خود آگاهي و هوشياري در لحظه به لحظه زندگي که در حال عبور از ماست، حضور داشته باشيم. يعني احساسي که همين لحظه و هم اکنون مي کنيم. مربوط به لحظه اکنون و حال است. موکول و در گرو چيزي نيست. باز هم دوست داريد واضحتر بگويم، بسيار خوب با مثال مي گويم.
خوشبختي واقعي را فقط زماني احساس مي کنيد که همين جا و در همين لحظه از زمان که هستيد. بايستيد و با خود آگاهي تمام به آنچه مشغول انجام دادنش هستيد توجه کنيد.
درباره این سایت